ابوالفضل مامانیابوالفضل مامانی، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
بابای نی نی بابای نی نی ، تا این لحظه: 36 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
مامان نی نیمامان نی نی، تا این لحظه: 37 سال و 3 روز سن داره
کلبه عشقمانکلبه عشقمان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات پسرم ابوالفضل و دخترم نفس

ابوالفضل بزمایون جیگر مامان و بابا

من فدای اون لبات بشم مامان اینجا اولین حمومت بود اینقد حموم دوست داشتی که مامان زهرا که بردت  حموم از رو دوستاشتنت از حموم تو حموم خوابت برد مامان زهرا بنده خدا فک کرد خدایی نکرده خفه شدی اینقد ترسید دید نه خوابیدی اینقد خندید  ...
19 بهمن 1393

بارداریم سر ابوالفضلم

داشتم براتون میگفتم که وقتی خواستم خبر بارداریم رو به پدر و مادر خودم بدم زنگ زدم به پدرم گفتم به زودی دوباره پدربزرگ میشی پدرم از نسل قدیمه و همیشه ابهت داشته تو خونه خواهرام رو شش ماهگی بارداری کسی جرات نمیکرد به بابام بگه خوشحال میشد نه اینکه ناراحت کلا بدش میومد درباره این چیزا حرف بزنیم گفت مبارکت باشه ولی حیا رو قید کردی چطور روت شد به من زنگ بزنی و این خبرو بدی دختره بی حیا تلفن رو قطع کرد   زنگ زدم به مادرم اونم با طرز فکر زمان خودش گفت دختر پیش کسی نگو تا اول خوب مطمن بشی گفتم مامان مطمنم گفت من باورم نمیشه فقط گفت خداکنه که راست باشه من ماه بعد یعنی 20شهریور رفتم اراک اونجا با مادرم رفتم سونو که باورش بشه من حاملم وای وق...
19 بهمن 1393