ابوالفضل در حال اب بازی در حمام
هشت ماهگی ابوالفضل
ابوالفضل هفت ماهه
امروز ابوالفضلم هفت ماه و یک هفتشه ...
نویسنده :
مامان ندا و بابا اردشیر
14:30
خوابیدن بانمک ابوالفضل
پسر گلم وقتی بیداری ماشالله اینقد شیطونی که نگو وقتی هم که میخوابی اینقد نازی که دوست دارم تا موقعی که خوابی بمونمو نگات کنم خانوادهها هم وقتی طرز خوابت رو میبینن کلی بهت میخندن ...
نویسنده :
مامان ندا و بابا اردشیر
12:55
ابوالفضل در محرم
اولین ماه محرم ابوالفضل و بابایی
امسال اولین سال محرم پسرمه امسال من نذر داشتم پسرمو پای نخل امام حسین ببرم ولی از بس شلوغ بود نتونستم ازش عکس بگیرم بردمش واسه جان نثاری حضرت علی اصغر خیلی هوا سرد بود و ماشالله دوساعت که موندم که از سرما نتونستم بمونمو برگشتم و چون تو هم ماشالله بزرگ شده بودی نتونستم زیاد بغل بگیرمت من فدای تو خود حضرت علی اصغر نگهت داره ...
نویسنده :
مامان ندا و بابا اردشیر
12:39
شش ماهگی عشقم ابوالفضل
پسر گلم وقتی امپول شش ماهگیتو زدی تا سه روز از درد نمیتونستی پاتو تکون بدی تا یکی دست به پات میزد گریه میکردی شب اول تب کردی منو بابایی هم از نگرانی تا صبح بیدار بودیم قدر بابایی بدون بیشتراز اونی که فکرشو کنی مارو دوس داره دوست دارم بزرگ شدی شبیه بابایی بشی بامحبت و سخت کوش مامان منو بابایی خیلی دوست دارم ...
نویسنده :
مامان ندا و بابا اردشیر
12:34
بدون عنوان
الهی مامان فدات بشه که امروز برای اولین بار چندبار کامل گفتی مامان فدای خودت و حرف زدنت بشم من که دنیای منی و تمام شادیهام تو هستی ...
نویسنده :
مامان ندا و بابا اردشیر
18:41