تولد یکسالگیت
الهی من فدای خودت ایشالله تولدت صدسالگیت رو بگیری ایشالله هرچی درد و بلاست از تو دور بشه امسال تولد یکسالگیت رو تو روستای بابات گرفتیم ولی حالت خوب نبود و همش گریه میکردی اخه بدجور سرماخوردی گلوت خیلی صدا خز خز میکنه سرفههای چرکی زیاد میکنی و همش بیحالی الان که یک هفته از سرماخوردگیت گذشته ولی بازم خوب نشدی الهی فدات امروز امپول یکسالگیت رو هم زدی خداروشکر درد نداشت
تو یکسالگیت الان دیگه ماشاالله دیگه واسه خودت مردی شدی خودت پا میشی و راه میری قشنگ میگی مامان بابا دد اسم باباتم خیلی قشنگ میگی ارده ای جانم از شلوغ کاریات چی بگم تا میز تلویزیون رو میبینی میری زیرش و خودت رو قایم میکنی از بس رو فرشی رو جا ب جا کردی برداشتمش الهی فدات بشم که دوروزه جیغ زدناتم تغییر کرده روز به روز شیطون تر و لجبازتر میشی کاری خلاف میلت بشه روت رو میچرخونیو جیغ میزنی ایشالله همیشه سالم باشی و چراغ خونم همیشه روشن باشه من فدای تو بشم خیلی دوست دارم پسرم